لنگه های چوبی در حیاطـــــــمان
گرچه کهنــــــه اند و جیر جیر می کنند
محکــــــمند !
خوش به حالـــــشان
كه لنگه ي همند...
گرچه کهنــــــه اند و جیر جیر می کنند
محکــــــمند !
خوش به حالـــــشان
كه لنگه ي همند...
-------------------------------------------------------------
من تمـــــام شعرهایم را
در وصف نیامدنت سروده ام !
و اگر یک روز ناگهان ناباورنه سر برسی
دست خالی ,حیرت زده
از شاعر بودن استعفا خواهم داد!
نقــــــاش میشوم
تا ابدیت نقش پرواز را
بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا
خواهم كشيد...
در وصف نیامدنت سروده ام !
و اگر یک روز ناگهان ناباورنه سر برسی
دست خالی ,حیرت زده
از شاعر بودن استعفا خواهم داد!
نقــــــاش میشوم
تا ابدیت نقش پرواز را
بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا
خواهم كشيد...
-------------------------------------------------------------
گفتي مسافري...
و من آنقدر ساده ام
كه سالهاست
نماز دلم را
شكسته ميخوانم...
-------------------------------------------------------------
سبزی نمیخواهم
از تکانهای مداوم دستهای باد
خستهام
پاييز میخواهم و سقوط
يک ته کفش
خرد شدن
خش...
No comments:
Post a Comment